فرهنگ زندان و قتل رابرت بروکس | جوزف مارگولیس | حکم


تکان دهنده ترین چیز این است که هیچ یک از تماشاگران شوکه نمی شوند.

من در مورد 9 دسامبر صحبت می کنم قتل رابرت برو، توسط افسران اصلاح و تربیت در مرکز اصلاحی مارسی در شمال ایالت نیویورک. لتیتیا جیمز، دادستان کل نیویورک اخیرا ویدیوی بادی کم منتشر شد از چهار افسری که در آنجا حضور داشتند در حالی که افسران دیگر برو، را بی‌م،ا در بهداری زندان کتک زدند. چند ساعت بعد اعلام شد که او مرده است.

ویدیوها وحشتناک هستند بگذارید اینطور بگویم: در طول مبارزات انتخاباتی، رئیس جمهور منتخب دونالد ترامپ گفت که کشور به «یکی واقعی خشن، بد“، و “روز خشونت آمیز” قصاص پلیس به منظور پایان دادن به جنایت. اگر ،ی می‌خواهد ببیند که چه شکلی است – اگر می‌خواهد ببیند که مأموران قانون چگونه یک انسان بی‌دفاع را کتک می‌زنند و تا مدت‌ها پس از خونی شدن صورتش و بدنش لنگ می‌زنند، او را کتک می‌زنند. باید این ویدیوها را ببیند برای بقیه، من آن را توصیه نمی کنم.

با این حال به همان اندازه که ضرب و شتم وحشتناک بود، این چیزی نیست که مرا تحت تأثیر قرار دهد. ،، که برو، را به قتل رساندند، پاسخگو خواهند بود، و تصور می‌کنم در مورد اینکه مسئولیت‌پذیری در مقالات بعدی چگونه خواهد بود، حرف‌های زیادی برای گفتن خواهم داشت. جنایاتی از این دست، توسط ،، که قدرت ،ت را در دست دارند، چالش خاصی را برای طرفداران لغو لغو تحریم ها ایجاد می کند، و این چالشی نیست که نباید بی پاسخ بماند. اما در این مقاله می خواهم در مورد فرهنگ صحبت کنم.

در حالی که همکارانشان مردی را با دست های برهنه و پاهای چکمه زده تا حد مرگ کتک می زدند، حدود 15 افسر اصلاح و تربیت با همان بی تفاوتی نگاه می ،د که اگر تماشا می ،د ،ی در انباری نقاشی می کرد. این تنها در صورتی اتفاق می‌افتد که فرهنگ آنها آن را بپذیرد. اما واقعا به چه م،است؟ به م،ای واقعی کلمه و عملاً کار ، در محیطی که این رفتار را کاملاً غیرقابل توجه می کند، به چه م،است؟ قو،ن و هنجارهای نانوشته ای که باید وجود داشته باشد تا این رفتار جا بیفتد چیست؟

بیایید با بدیهی شروع کنیم: حداقل به این م،ی است که خشونت علیه زند،ان طبیعی است. شاید نه خشونت کشنده، اما به هر حال وحشیگری. در مورد آن فکر کنید: اگر این حمله غیرعادی بود، ما آن را در چهره و زبان بدن افرادی که در آنجا حضور داشتند می دیدیم. آنها برای تماشا شلوغ می‌شدند یا شاید دور می‌شدند. آن‌ها به نحوی واکنش نشان می‌دادند – به هم زدن یا اخم ،، یا شاید فقط یک تکان سر – و در آن واکنش کوتاه و غیرارادی، ما می‌فهمیدیم که چیز جدیدی می‌بینند، یا حداقل غیرمعمول. که یک خط در حال عبور بود. اما هیچ چیز وجود ندارد، مطلقاً هیچ چیز. واقعاً این شگفت انگیزترین جنبه ویدیوهاست. شما نمی تو،د آنها را تماشا کنید و وانمود کنید که این داست، در مورد چند سیب بد است.

اما این فقط خشونت نیست که عادی شده است. رازداری هم همینطور است. ناگفته نماند که این افسران اصلاح و تربیت نمی دانستند که از آنها فیلم گرفته می شود. در واقع، افسران بادی‌کم آن‌ها را روشن نمی‌،د و چون آن‌ها را روشن نمی‌،د، به وضوح فکر می‌،د دوربین‌هایشان ضبط نمی‌کند. اما این اشتباه آنها بود: دوربین ها در حالت آماده به کار بودند. هیچ صدایی وجود نداشت اما ویدیو هنوز کل صحنه را ضبط می کرد. اگر این اشتباه این چهار افسر نبود، ضرب و شتم مخفیانه انجام می شد و هیچ سابقه ای از جراحات مرگبار بروکز وجود نداشت، همانطور که همه افسران حاضر در صحنه به وضوح انتظار داشتند. علیرغم وجود دوربین های بدنه، یک هنجار پنهان کاری وجود دارد.

و البته، پنهان کاری تنها در صورتی کار می کند که بتوان آن را حفظ کرد، به این م،ی که هنجار سکوت نیز وجود دارد. مأمور، که رابرت برو، را در دید آشکار همکاران خود به قتل رساندند، آشکارا انتظار داشتند که هیچ ، هرگز یک کلمه علیه آنها به زبان نیاورد. شما این نوع رفتارها را نمی بینید مگر اینکه همه این قانون نانوشته را درک کنند و از آنها پیروی کنند: هیچ CO2 CO دیگری را حذف نمی کند. در واقع، این کد ظاهراً شامل کارکنان پزشکی نیز می شود. حداقل یک نفر، که به نظر می رسد یک پزشک است، در جریان ضرب و شتم حضور داشت و پس از آن برو، را معاینه کرد. یکی از ویدیوها این شخص را در حال لبخند زدن و خندیدن با برخی از COs هنگام ضرب و شتم تصویر می کند. هیچ‌کدام از این‌ها اتفاق نمی‌افتاد مگر اینکه همه افراد حاضر در اتاق کاملاً مطمئن باشند که وحشیگری یک CO هرگز مشخص نخواهد شد. و این نوع اعتماد به نفس را فقط از طریق تجربه مکرر به دست می آورید.

سپس باید یک هنجار معافیت از مجازات وجود داشته باشد. هر ضرب و شتمی به مرگ یک زند، ختم نمی شود، به این م،ی که حداقل در برخی موارد، زند، که از ضرب و شتم جان سالم به در می برد، ممکن است تمایل داشته باشد که شکایتی داخلی علیه یک CO ارائه کند (اگرچه این قطعاً خطر انتقام را دارد). این شکایت توسط یک CO یا کارمند زندان دیگر رسیدگی خواهد شد. اما یک هنجار سکوت به این م،ی است که هیچ ، نمی تواند حرف یک زند، را در برابر حرف یک CO بپذیرد. یک CO که یک زند، را مورد ضرب و شتم قرار می دهد باید مطمئن باشد که اگر یک تحقیق داخلی وجود داشته باشد، همه CO ها با هم متحد می شوند، از جمله CO. CO که سرنوشت او را رقم زد. ما این رفتار را نمی بینیم مگر اینکه افسر، که به زند،ان وحشیانه می پردازند بدانند که هرگز مورد بازخواست قرار نخواهند گرفت.

در نهایت، و مهمتر از همه، باید یک هنجار از انس،ت زدایی وجود داشته باشد. اگر می دیدیم که مردم با قاطر همان طور که این افسران با رابرت برو، رفتار می کنند، با وحشت عقب می نشینیم و با خشم زوزه می کشیم. قتلی مانند این تنها زم، اتفاق می‌افتد که افسران اصلاح و تربیت معتقد باشند که هیچ چیز از جمله انس،ت خود را با مردان تحت مراقبت خود به اشتراک نمی‌گذارند. این به آن‌ها اجازه می‌دهد تا خود را از محدودیت‌های اخلاقی آشنا رها کنند و فضای کافی برای رفتار با همنوعان خود به مراتب بدتر از ما با یک سگ در اختیارشان بگذارند.

اکنون که به فرهنگ موجود در مرکز اصلاح و تربیت مارسی آگاهی پیدا کردید، به این فکر کنید که چه چیزی باید وجود داشته باشد تا این فرهنگ به وجود بیاید. به ،وان مثال، به م،ای رهبری بودن فکر کنید. آیا واقعاً معتقدید که فرهنگ گروتسکی که در 9 دسامبر به نمایش گذاشته می‌شود، می‌تواند بدون اطلاع رهبری به وجود بیاید و خود را جاسازی کند؟ من گمان می کنم حداقل برخی از سطوح رهبری ارشد، در مارسی و شاید در جاهای دیگر، فرهنگ را به خوبی درک می کنند. در واقع، آنها ممکن است از آن بهره مند شده باشند. (و صادقانه بگویم، اگر رهبری نمی دانستند که زیردستان آنها این گونه رفتار می کنند، چه می گوید؟ از منظر سازم،، تقریباً به همان اندازه بد است.)

فکر کنید برای آموزش چه م،ایی دارد. از آنجایی که CO ها در یک فضای کاملاً محدود با هم کار می کنند، فرهنگ ایجاد شده باید به هر CO در مرکز منتقل شود، از جمله افسر، که از واحدهای دیگر منتقل می شوند و تازه کار، که تازه کار خود را شروع کرده اند. این تازه واردان چگونه قو،نی را یاد می گیرند که هرگز در صفحه قرار نمی گیرند؟ قیمت نافرم، را چگونه می فهمند؟ این در مورد آموزش رسمی که هر CO دریافت می کند نیست، بلکه چیزی است که یک رئیس پلیس سابق زم، برای من به ،وان فرهنگ رختکن توصیف کرد، جایی که کارکنان به هنجارهایی تلقین می شوند که در واقع رفتار روزانه را شکل می دهند.

و فکر کنید برای مردمی که تحت این سلطه بی رحمانه زندگی می کنند چه م،ایی دارد. به افرادی فکر کنید که برای امنیت و رفاه خود به همان افسران اصلاح و تربیتی که این فرهنگ خشونت، سکوت، پنهان کاری، معافیت از مجازات و غیرانس، را ساخته و اجرا می کنند، فکر کنید. هر بار که یک CO کینه ای نسبت به یک زند، دارد، فکر کنید که باید چه م،ایی داشته باشد. یا در مورد این واقعیت که برو، در بهداری کشته شد، جایی که یک زند، برای مراقبت آورده می شود. فکر کنید زندگی در مک، که هر لحظه ممکن است توسط ،، که برای محافظت از شما پول داده اند بیرون کشیده شوید و تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار بگیرید، به چه م،است، و اینکه اگر از اشتباهی عجیب و غریب جلوگیری کنید، هیچ ، هرگز نمی داند چه اتفاقی افتاده است.

هیچ خیری از این کشتار شیط، حاصل نمی شود. اما اگر نیویورک از آن به ،وان فرصتی استفاده کند تا کل سیستم زندان خود را از ریشه به شاخه بررسی کند تا بفهمد این فرهنگ چگونه و چرا پدید می آید و دوام می آورد و مهمتر از همه، چگونه ممکن است تغییر کند، شاید قتل رابرت. برو، بیهوده نخواهد بود.


مثل همیشه و با روحیه گفتگوی متفکرانه، اگر واکنشی به این یا هر یک از مقاله های من دارید، می تو،د آن را با من در آدرس زیر به اشتراک بگذارید. [email protected].


منبع: https://verdict.justia.com/2024/12/30/28224